ائتلاف استراتژیک (Strategic Alliance) یا اتحاد استراتژیک چیست؟
اجازه بدهید قبل از اینکه اصل بحث را آغاز کنیم، مجدداً تاکیدی بر این نکته داشته باشیم که در نوشتهها و تحلیلهای قدیمیتر مدیریتی (حدود یک دهه قبل و قبل از آن) عموماً دو اصطلاح ائتلاف استراتژیک و اتحاد استراتژیک به یک معنا و به جای یکدیگر به کار برده میشدند.
هنوز هم برخی از مقالات مدیریتی، این دو اصطلاح را به جای یکدیگر به کار میبرند. حتی کسانی هستند که ارتباط استراتژیک و همکاری استراتژیک را هم معادل دو تعبیر قبل به کار میبرند.
قبل از ورود به بحث اصلی اجازه بدهید خیال خودمان را از اصطلاحاتی مانند همکاری استراتژیکو ارتباط استراتژیک و رابطه استراتژیک راحت کنیم:
استراتژیک از جمله صفتهایی است که در گفتگوهای روزمرهی سیاست، اقتصاد و کسب و کار، زیاد به کار میرود.
در عمدهی موارد هم این صفت، رابطهی چندانی با آنچه ما در درسهای استراتژی و مدیریت استراتژیک خواندهایم ندارد.
در گفتگوهای روزمره، معمولاً استراتژی صفتی است که مهم بودن، کلیدی بودن و یا بلندمدت بودنرا تداعی میکند.
به همین علت میبینیم که مدیر یک شرکت توضیح میدهد که با شرکت دیگری، رابطه استراتژیک دارد و یا یک سیاستمدار میگوید: ما در حوزههای استراتژیک، رابطهی خود را با کشور الف یا ب، توسعه دادهایم (یا محدود کردهایم).
واژههایی مانند همکاری استراتژیک و محصول استراتژیک و رابطه استراتژیک و ارتباط استراتژیک و توافق استراتژیک را بیشتر میتوان در این مقوله جا داد.
تعریف ائتلاف استراتژیک
در ائتلاف استراتژیک، دو یا چند شرکت تصمیم میگیرند در یک یا چند حوزه، منافع یکدیگر را در نظر بگیرند.
همچنین سیاستگذاریها و تصمیمگیریها را با هماهنگی یکدیگر انجام دهند.
حتی اگر هم به صورت دقیق چنین کاری انجام نمیدهند، چارچوبهای کلی تصمیمگیری را با یکدیگر هماهنگ میکنند تا مطمئن باشند که تصمیمها و اقدامهای یکی از اعضای ائتلاف، با دیگر اعضا تضاد و تعارض پیدا نمیکند.
ائتلاف از جنس ادغام (Merge / Aquisition) نیست.
ائتلاف از جنس سرمایه گذاری مشترک (Joint Venture) هم نیست.
همه همان هویت مستقل قبلی را دارند. اما صرفاً هماهنگتر و همسوتر عمل میکنند.
چرا کسب و کارها به سراغ ائتلاف استراتژیک میروند؟
قاعدتاً میتوانید فهرستی بلند و طولانی از علتها و انگیزههای ائتلاف استراتژیک بنویسید و تنظیم کنید.
هر ائتلافی میتواند انگیزههای ویژهی خودش را داشته باشد.
اما موارد زیر، برخی از مهمترین انگیزههای شکلگیری ائتلافهای استراتژیک هستند:
- افزایش قدرت تاثیرگذاری بر صنعت
- کنترل بهتر بازار
- کاهش اصطکاک رقابتی (مثلاً از طریق تقسیم بازار)
- از بین بردن یا کاهش یک تهدید بیرونی
- به اشتراک گذاشتن منابع (مالی / انسانی یا سایر منابع)
- کاهش ریسک ومدیریت ابهام
ائتلافهای استراتژیک به چه علتهایی ممکن است شکست بخورند؟
مانند فهرست انگیزههای تشکیل ائتلاف، برای علتهای شکست ائتلاف هم میتوان موارد بسیاری را فهرست کرد.
فهرست زیر برخی از علتهای احتمالی شکست ائتلافها را مورد اشاره قرار میدهد:
- کارشکنیهای یکی از طرفین در عمل به تعهدات
- فشارهای قانونی (خصوصاً اگر دولت یا اتحادیهها احساس کنند که نوعی انحصارطلبی شکل گرفته)
- تفاوتهای فرهنگی در مدیریت و تصمیمگیری بین شرکتکنندگان در ائتلاف
- تغییرات شدید محیطی در حدی که اتفاقنظر و دیدگاههای مشترک اولیه دیگر وجود نداشته باشند
- به وجود آمدن سودهای بزرگ یا زیانهای بزرگ در همکاری (سودها میتوانند طمع و حرص و سهمخواهی ایجاد کنند و زیانها میتوانند باعث راه افتادن بازیِ مقصریابی شوند.)
البته طبیعتاً مشابه روشی که در بحث کالبدشکافی پیش از مرگ توضیح داده شد، شرکتها، سازمانها و دولتها میکوشند قبل از شکلگیری ائتلاف، سناریوهای مختلف را پیشبینی کنند و بکوشند از طریق اقدامهای پیشگیرانه احتمال وقوع تهدید برای ائتلاف را به حداقل برسانند.